رونالدو
بزرگ بود
صداش به شکل حزن پریشان واقعیت بود و پلک هاش مسیر نبض عناصر را به ما نشان داد و دست هاش هوای صاف سخاوت را ورق زد و مهربانی را به سمت ما کوچاند داد به شکل خلوت خودبود و عاشقانه ترین انحنای وقت خودش را برای آینه تفسیر کرد و او بشیوه ی باران پر از طراوت تکرار بود و او به سبک درخت میان عافیت نور منتشر شد همیشه کودکی باد را صدا می کرد همیشه رشته ی صحبت را به چفت آب گره می زد برای ما ، یک شب سجود سبز محبت را چنان صریح ادا کرد که ما به عاطفه ی سطح خاک دست کشیدیم و مثل لهجه ی یک سطل آب تازه شدیم و بارها دیدیم که با چقدر سبد برای چیدن یک خوشه ی بشارت رفت ولی نشد که روبروی وضوح کبوتران بنشیند و رفت تا لب هیچ و پشت حوصله ی نورها دراز کشید و هیچ فکر نکرد که ما میان پریشانی تلفظ درها برای خوردن یک سیب چقدر تنها ماندیم.
و از اهالی امروز بود
و با تمام افق های باز نسبت داشت
و لحن آب و زمین را چه خوب می فهمید
Design |